چرا کسی استعفا نمی دهد؟
چرا کسی استعفا نمیدهد. نه سیسمونی گیت. نه سومدیریت، نه سواستفاده از بیت المال، نه سفر و تحصیل و زندگی فرزندان در خارج نه هیچ چیزی دیگری در این کشور هیچ مسوولی را ترغیب به استفعا نه تنها نمیکند بلکه هر وقت شایعه آن هم منتشر میشود با قوت از نشستن بر سمت و صندلی دفاع میکند.
در آخرین مورد، انسیه خزعلی در حساب توییتر خود با اشاره به خبر منتشر شده از یک اکانت جعلی به نام خود مبنی بر «استعفای او پس از رسانهای شدن سفر پسرش به خارج از کشور»، نوشت: این قبیل اکانتها جعلی است و متعلق به اینجانب نیست.
این در حالی است که اصولگرایان اخیرا روی بحث مدیران دو تابعیتی، تحصیل، کار و مهاجرت فرزندان مقامات در خارج از کشور حساسیتهای زیادی به خرج داده و روی آن مانور سیاسی تبلیغاتی کرده بودند. برای همین انتظار میرفت حالا که معلوم شد فرزند یکی از چهرههای صاحب مقام درون قدرت اصولگرایی هم به همین بلیه مبتلاست با واکنشهای صریحی از درون خود این جریان روبه رو شود. اما نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری حتی شایعه استفعایش را هم تکذیب میکند.
ماجرای سلوی کی نژاد
این نخستین بار نیست که ماجرای حضور فرزندان مقامات در خارج از کشور، رسانهای میشود. این مساله به ویژه درباره چهرههای اصولگرایی که در مزمت غرب و فرهنگ و سبک زندگی غربی زیاد سخن میگویند یا سمتی در این حوزه دارند، بیشتر از همه جنجالی و واکنش برانگیز میشود. چندی پیش بود که تصاویری متفاوت از سلوی کی نژاد، فرزند محمدعلی کی نژاد عضو وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی به همراه همسر و فرزندش در فضای مجازی دست به دست میشد.
واکنشها آن قدر زیاد بود که سلوی کی نژاد مجبور شد حسابش را در اینستاگرام ببندد. ماجرا این بود؛ تصاویری که او از خود و خانواداش منتشر کرده بود فاصلهای معنادار با دغدغههای اعضا و روح حاکم بر مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در راستای تعمیق وعملیاتیسازی فرهنگ اسلامی داشت.

پرسش مخاطبان این بود که چه طور چیزی را که برای فرزندان خود نمیپسندند یا حداقل نشان دادهاند ناتوان از تربیت فرزندان خود با سبک زندگی مد نظرشان هستند با مصوبه و قانون برای دیگران اجبار میکنند؟ اینجا هم آقای کی نژاد نه تنها استعفا نداد بلکه حتی عذرخواهی هم نکرد و در مقام طلبکار با انتشار یک بیانیه واکنش نشان داد:«
در مورد دختر اینجانب سلوى، باید اذعان کنم که با وجود شایعهپراکنی بدخواهان، به عنوان پدر به لحاظ کسب مدارج علمی و موفقیتهای بسیار به فرزند حاذق خود افتخار میکنم و از ایشان به واسطه سختیهایی که از قِبَل اسم و رسم بنده متحمل شدهاند قدردانی میکنم..»
دنبال یورو یا استقلال
همین اخیرا بود که دبیر جنجالی ستاد امر به معروف و نهی از منکر یعنی محمد صالح هاشمی گلپایگانی اعلام کرده که ۳ الی ۴ هزار فرزند مدیر میانی در طی سالهای گذشته تاکنون در خارج از کشور هستند. او در ادامه گفته بود:« چه اصراری است فردی مسئول باشد، در حالی که فرزندش در خارج از کشور باشد یک رقابتی بین مسئولان نیز وجود دارد یعنی نمیشود افراد به دنبال تامین یورو و دلار برای فرزندانشان باشد، اما با صدای بلند استقلال کشور را اعلام کنند.»
او با اشاره به این که برخی از این مدیران همچنان درحال فعالیت هستند گفته بود:« متاسفانه قانونی در این زمینه نداریم. البته به ما ایراد گرفتند که اگر مدیری فرزندش در یک کشور دیگر است به مدیر چه ارتباطی دارد و چرا باید از وجود یک مدیر توانمند محروم شد.
چه بخواهد این مدیر در مسئولیت خود باشد چه نباشد باید مجلس در این خصوص تصمیم بگیرد که ما هم در این زمینه به مجلس نامه ارسال کردهایم. اقداماتی نیز در این زمینه در صحن مجلس انجام شده بود اما اقدامی که به صورت قاطع باشد هنوز صورت نگرفته است.»
شیفتگان قدرت نه خدمت!
نگاهی به اخبار نشان میدهد که فرهنگ استعفا در ایران از پایین به بالا شبیه یک هرم است وعمدتا میان مدیران میانی و کارمندان معمولی رایج است. هرچه پستها به سمت مدیران عالی، وزرا و حتی معاونان رئیس جمهوری یا خود رئیس دولت و حتی روسای سایر قوا میرود تعداد استعفا اندک و اندک میشود تا جایی که در هرم بالای قدرت به صفر میل میکند.
اما بازگردیم به پرسش اول. چرا وقتی تشت رسوایی کاری، اخلاقی یا سوء مدیریت یک مقام مسوول آشکار میشود خبری از استعفا نیست؟ برخی میگویند نبود این فرهنگ برای این است که دیگران احساس میکنند اگر کسی این کار را انجام دهد از باب ضعف است نه اینکه به رأی جامعه احترام گذاشته باشد.
مدیران و مقامات نه تنها در سمت خود میمانند بلکه فرهنگ عذرخواهی از مردم را هم ندارند. اینکه فردی اشتباه میکند و بدون عذرخواهی در سمت خود میماند تاثیر منفی زیادی در افکار مردم دارد.
یک نماینده سابق مجلس گفته بود:« افرادی که متاسفانه اینگونه کار میکنند ظاهرا با نظام هستند اما عملا به کار نظام اعتقاد ندارند. درحالی که مسوولین در بسیاری از کشورهای خارجی وقتی مشکلی مثل سانحه هوایی یا برخورد قطار پیش میآید عذرخواهی میکنند و کنار میکشند ولی در اینجا اینگونه نیست. در کشور ما عدهای شیفته پست و مقام هستند و به هر قیمتی که شده آن را به دست میآورند و نمیخواهند آن را از دست دهند.»
مسائل دیگری هم در کار است. مثلا تا وقتی در مسوولیتی هستند حقوق و امکانات خوبی در اختیارشان است اما وقتی از آن مسوولیت خارج میشوند همه آن امکانات از این افراد سلب میشود؛ یا این که منزلت اجتماعی اشخاص به پستشان گره خورده است. بدون صندلی احساس بیمنزلی میکنند. خب در این صورت بدیهی است که فرد شیفته قدرت و حفظ صندلی به هر قیمت باقی بماند!
مصلحت به جای جرات
می گویند استعفا دادن جرأت میخواهد و کسی که میخواهد از منافع وجایگاهی که دارد بگذرد جرأت و توان خاصی میخواهد.مثلا بارها گفت شده که وقتی خاتمی سیاست هایش به بن بست خورد و خود را عملا ناتوان از عمل به شعارهایش در برابر مردم دید باید استعفا میداد. به ویژه وقتی لوایح دو قلویش را در بحث افزایش اختیارات رئیس جمهوری، مجلس پس فرستاد.
یا اینکه گفته میشد در دولت قبل به علت بحرانهای ناشی از تصمیمات اشتباه اقتصادی، نه تنها رییس کل بانک مرکزی بلکه تیم اقتصادی دولت باید استعفا میداد. اما مصحلت در ماندن و ادامه کار بود. مصلحت آنچنان سوار کار است که نه تنها استعفای شخصی بلکه در هیچ یک از ادوار گذشته هم به جز یک بار، هیچ وقت استیضاح و رای به عدم کفایت روسای جمهوری هم مصلحت نبوده است..