از دورسپاری به دوست سپاری ، دور از چین !
از دورسپاری به دوست سپاری، دور از چین گزارشی در مورد. یکی از کلیدی ترین مفاهیم اقتصاد سیاسی جهان به ویژه در آمریکا در دهه های اخیر، Offshoring بوده و هست که در فارسی به دورسپاری ترجمه شده است. دورسپاری، انتقال مبنایی و ساختاری بیزینس ها و تولیدات به مناطق و نواحی خارج از کشور محل زایش و فعالیت آن کمپانی ها، با هدف افزایش سودآوری و مهار هزینه های بالای تولید است.
مهمترین زمینه ساز و انگیزه بیزینس ها و تولید کنندگان، یافتن بازار کار ارزان تر بود و هست که هزینههای تولید را کاهش دهد. کشورهای متعددی میزبان بیزینسهای مهاجر بوده و هستند و چین، سالیان سال است که پرچمدار جذب این بیزینس ها بوده است. از سوی دیگر، روندی نسبتا تازه و جذاب در اقتصاد سیاسی جهان، ایجاد شده و در حال گسترش است که دورسپاری را به دوست سپاری تبدیل می کند. Friend-shoring در حال ایجاد تحول جدی در معادلات اقتصاد سیاسی بین الملل است.
دورسپاری و آنچه با آمریکا کرد
سرگذشت خروج بیزینسها و کمپانی ها از آمریکا برای استقرار در بازار کارهای ارزانتر و سودآورتر، داستانی طولانی است. آنچه که این روند با مناطق مهم تولیدی آمریکا کرد، سرگذشتهای غم انگیزی را رقم زد. ایالت هایی مانند اوهایو و در کل منطقه تولیدی درخشانی که به Rust Belt شهرت داشت، از کارخانه های تولیدی خالی شد و روند مهاجرت از این ایالت ها در دو دهه اخیر آغاز شد و اوج گرفت.
کارخانه های خالی شده از ماشین ها و خطوط تولید و ساختمان های نیمه ویران و رها شده، به بخشی از نمای شهری در ایالتهایی تبدیل شد که زمانی، قلب تپنده تولید و سرشار از شوق و تحرک کارگری بودند. یکی از نقاط عطف اقتصاد آمریکا در سه دهه اخیر، ایجاد معاهده بزرگ تجارت آزاد آمریکای شمالی، میان آمریکا و دو همسایه شمالی و جنوبی اش بود.
مکزیک، در پی ایجاد این معاهده که به اختصار NAFTA خوانده می شود، میزبان بسیاری از کارخانه ها و بیزینس ها بود که کارگران مکزیکی ارزان، برایشان بسیار جذاب بود. بسیاری از آمریکاییان، آنچه که در پی انتقال کمپانی ها به مکزیک با زندگیشان کرد را فراموش نمیکنند. این معاهده که در زمان بیل کلینتن ایجاد شد، آنچنان در میان بسیاری از آمریکاییان منفور شد که بسیاری هیلاری کلینتن را در سال های انتخاباتی ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶، بخاطر NAFTA مورد انتقاد قرار می دادند و عملا کمپینش روز به روز با شلاق NAFTA شکنجه میشد.
درون سپاری هم راهی است
دو رویه خاص در قالب مفهوم درون سپاری جذاب هستند. یکی کلید زدن طرح ها و برنامه های تولیدی یا بخشی از روندهای تولید در داخل، توسط کمپانی ها، به موازات ادامه خطوط تولیدشان در کشورهای با بازار کار ارزان و دیگری، تعطیلی آن خطوط تولیدی در خارج از کشور و بازگرداندن همه یا بخشی از روند به داخل.
در هر دو دامنه، دهه پیشین و سالهای آغازین دهه فعلی میلادی، شاهد موارد متعددی از درون سپاری جدی بوده است. این روندها، توجه جدی کارشناسان و محققان را نیز به خود جلب کرد. این روند نه فقط در مسیر تولید کالاها که در زمینه ارائه خدمات، مانند نمونه هایی که روایت کردیم، رخ داده اند. دهه گذشته میلادی، آغاز دوره انتقال مراکز خدمات مجازی و تلفنی گروهی از شرکت های مهم بریتانیایی از هندوستان به داخل بریتانیا بود.
بازگشت شرکتهای تولیدی و خدمات، در دوره انتقال از دهه قبل به دوران شیوع کرونا و پس از آن، شدت گرفتن تقابل میان چین و غرب، معنای تازهای نیز یافته است. به طور خاص، صنایع استراتژیک، محور گفتگوهای کارشناسان و سیاست گذاری سیاستمداران بوده اند. رقابت جدی میان کشورهای مختلف برای تولید کالاهای ویژه و استراتژیک، در دو سال اخیر، اوج گرفته است و پیشقراول این کالاها، باتری های لیتیومی نسل جدید، نیمه رساناها و نمونه های فراوری شده فلزات و کانی های حیاتی هستند.
صنعت تولید نیمه رساناها، به تنهایی، بخش مهمی از گفتگوهای شش ماهه اخیر سیاستگذاران را به خود اختصاص داده است. تعاملات در این باره، آنقدر پیچیده شده است که تولید هر نوع خاص از نیمه رساناها و باتری ها و میزان تولیدشان و همچنین، تکنولوژی های مورد نیاز برای تولید نسل های جدیدتر و مدرن تر، هر کدام، روندهای خاص خود را ایجاد کرده است. درون سپاری خطوط تولید یا ایجاد طرحهای تولیدی تازه برای رقابت با تولید کنندگان دیگر، در هر نمونه خاص، روند متفاوتی را ایجاد می کند.
درون سپاری، دوست سپاری و امنیت ملی
بخش مهمی از کارآمدی ها و منافعی که دولت ها در هدایت طرح های خودکفا گرایانه در قالب برون سپاری جستجو می کنند، مبتنی بر ایده کلیدی امنیت ملی است. حالا دیگر نمی توان به لحاظ امنیت ملی، داده های مهم علمی و فناوری مربوط به تولید کالاها را در فضای باز کشوری مانند چین، برای تولید کالاها به کار برد.
همچنین، امنیت بین المللی برای کشورهای غربی، با ماجراجویی های روسیه و چین، به مخاطره افتاده است و کشوری مانند تایوان که مرکز تولید نیمه رساناها بود یا اوکراین که نقش مهمی در تولید باتری ها داشت، دیگر فضای مطمئنی برای برنامه ریزی های یک و دو دهه ای نیستند. باید کار را در داخل شروع و تمام کرد!
اما همچنان هزینهبری و معادلات ریز و درشت اقتصادی مطرحاند. در شرایطی که دیگر نمی توان برای آغاز و یا توسعه طرح های تولیدی به کشوری مانند چین اعتماد کرد و درون سپاری نیز هزینهبر باشد، دوست سپاری راه حل است. یافتن کشورهای تازه برای استقرار صنایع تولیدی راهکاری است که مدتها است در حال بررسی و در موارد جالبی، در حال اجر است! کشورهایی مانند ویتنام، میزبانان تازه صنایع تولیدی و سرمایه غرب بوده و هستند.
این روند چندان تازه نیست. اوج گرفتن ظهور ویتنام، در سال ۲۰۱۸، نگاه ها را به خود جلب کرد و متعاقب سیاستهای تازه در آمریکا در دوران اوباما و همگرایی سیاسی روزافزون با ویتنام، از میانه دهه پیشین، ویتنام قدرت جذب صنایع تولیدی را نشان داد.
آنچه که در دوران کرونا و تا به امروز رخ داده، کند شدن روند چرخه تولید و توزیع چینی و جدی تر شدن نقش ویتنام بوده است. رشد اقتصادی ویتنام با توسعه صنایع تولیدی و سرمایه غربی، در سال ۲۰۲۲، در واقع گونه ای از رقابت غیرمنتظره با چینی ها را نشان می دهد! در حالیکه رشد اقتصادی ویتنام، در سال ۲۰۲۲ از چین پیشی گرفته است، نیروی کار ارزان، معاهدات تجاری با کشورهای مختلف غربی و رابطه مناسب سیاسی با هر دو طرف تقابل چین و آمریکا، موقعیت را برای دوست سپاری توسط غربی ها، فراهم کرده است!
با این حال، ویتنام تنها کشور به صرفه و مطمئن برای دوست سپاری نیست. دوست سپاری فرصت های ویژه ای را برای بسیاری از کشورها در سال های آتی فراهم خواهد کرد. در آینده درباره اهمیت دوست سپاری و رابطه آن با سیاست خاورمیانه و رقابت ایران با همسایگانش و رابطه آن با برجام خواهیم خواهیم نوشت.